معاون سابق آموزشی وزارت علوم:
باید دیوار بی اعتمادی به دانشگاه ها را برداریم
به گزارش مدیریت آموزش، معاون سابق آموزشی وزارت علوم با تأکید بر این که باید دیوار بی اعتمادی به دانشگاه ها خصوصاً مراکز سطح یک را برداریم، اظهار داشت: تغییرات سریع مدیریتی همراه با نگاه های حزبی و جناحی به آموزش عالی همیشه لطمه زننده بوده است.
مجتی شریعتی نیاسر در گفتگو با ایسنا ضمن بیان این مطلب مراکز آموزش عالی را به دو بخش دولتی و غیردولتی تقسیم و اظهار نمود: ما مراکز آموزش عالی مختلف با تعاریف متفاوت داریم. اما در یک تعریف کلی میتوان مراکز آموزش عالی را به دو بخش دولتی و غیر دولتی تقسیم کرد که هر بخش زیر نظام های متعدد دارد.
ایشان در ادامه خاطرنشان کرد: در قانون برای هر کدام از زیرنظام های آموزش عالی مأموریتی تعریف شده است؛ اما بدلیل عدم نظارت کافی و مؤثر دستگاه آموزش عالی از یک سو و دخالت و فشار عوامل بازدارنده بیرونی از طرفی، این مراکز گاها خارج از مأموریت عمل نموده اند که به هیچ وجه قابل توجیه نیست.
معاون سابق آموزشی وزارت علوم تصریح کرد: شرایط این دو بخش آموزش عالی از لحاظ ساختار سازمانی، وضعیت اقتصادی، نیروی انسانی، انگیزه، نقش آفرینی و..... با یکدیگر متفاوت هستند. بنابراین یک آیین نامه واحد برای همه زیرنظام ها کارآئی ندارد. چون آن چه که در دانشگاههای جامع می گذرد با دانشگاه های تخصصی متفاوت می باشد وضعیت مراکز غیر دولتی شامل خصوصی یا خصولتی با هم فرق می کنند.
استاد دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: وضعیت دانشگاههای بزرگ با قدمت دیرینه با مراکز نوپا متفاوت هستند. مراکز دولتی وابسته به دستگاههای اجرائی هم مأموریت دیگری دارند. با این وجود مهم ترین وجه مشترک همه زیرنظام ها کیفیت آموزش و تحصیل است که باید از یک استاندارد واحد و متناسب با نوع دوره و مقطع برخوردار باشند. حدودا در همه کشورها برخی از دانشگاههای شاخص و کیفی؛ شامل دولتی یا غیر دولتی مورد توجه دولت متبوع خود هستند.
به نقل از ایشان، مراکز شاخص، نماد آموزش عالی و اعتبار علمی یک کشور محسوب می شوند. متأسفانه در ایران ما نتوانسته ایم حمایت جدی و مؤثر از این مراکز به عمل آوریم. نگاه آموزش عالی ما به دانشگاههای سطح ۱، حدودا مشابه سایر دانشگاه ها است. این مراکز به لحاظ اقتصادی، حقوقی، سیاستگذاری، برنامه ریزی غالبا مشابه هستند که به هیچ وجه قابل توجیه نیست.
شریعتی نیاسر همینطور تفویض اختیار مراکز آموزش عالی را یک امر مهم در تمرکز زدائی دانست و اضافه کرد: باید دیوار بی اعتمادی را برداریم به دانشگاهها، خاصه مراکز سطح ۱ تفویض اختیار نماییم و وابستگی آنها به ستاد وزارت را کاهش دهیم. مدیران ستادی؛ خود تربیت یافته همین دانشگاهها هستند. در واقع وزارت باید خطوط قرمز و سیاست های کلان را تعیین نماید. دانشگاهها خود مسیر پیشرفت را می یابند.
به نقل از ایشان، دانشگاههای شاخص عملا می توانند سایر مراکز نوپا و کم سابقه را نیز، ذیل سیاست های کلان آموزش عالی زیر پوشش قرار دهند. سطح اختیارات دانشگاههای شاخص، به لحاظ نحوه جذب منابع، میزان تخصیص بودجه، تعاملات بین المللی، سیاست گذاری و گسترش دوره ها و..... باید کاملا متفاوت از سایر مراکز باشند. این مراکز اعتبار علمی کشور محسوب شده و می توانند نقش مدیریت کلان آموزش عالی را در مناطق مختلف ایفا می کنند و می توانند در تمرکرزدائی وزارت هم بسیار مؤثر باشند.
معاون سابق آموزشی وزارت علوم افزود: در مجموع باید یک تحولی در نظام حکمرانی آموزش عالی ایجاد شود و با اصلاح زیرساخت ها؛ نحوه اختیارات، چگونگی جذب هیات علمی، اصلاح نظام گزینش، راهکارهای ارتقاء و منزلت استادان، افزایش سطح اعتماد به جامعه دانشگاهی، نقش آفرینی استادان در نظام تصمیم سازی، بازگرداندن و حفظ و بقای فضای بانشاط در جامعه دانشجوئی و..... ؛ تغییرات اساسی در نظام آموزش عالی فراهم نمود.
شریعتی نیاسر به سرنوشت اجرای طرح آمایش آموزش عالی اشاره نمود و اظهار نمود: به اعتقاد من یکی از مترقی ترین مصوبات آموزش عالی در دولت یازدهم طرح آمایش آموزش عالی بود که بعد از عرضه و بحث و بررسی در شورایعالی انقلاب فرهنگی، در اسفند ۱۳۹۴ تصویب گردید. خلاصه این طرح در ۱۰ بند تعریف شده بود. کلید واژه های این موارد به اختصار عبارت بود از تقسیم آموزش عالی کشور به مناطق ده گانه، سطح بندی دانشگاهها، یکپارچه سازی نظام آموزش عالی، اصلاح نظام سنجش و پذیرش، ارزیابی و ارتقاء کیفیت، تمرکززدائی و تفویض اختیار، ساماندهی مؤسسات، مأموریت گرائی و بالاخره انطباق تحصیل با اشتغال. از بین این موارد شکل گیری مناطق دهگانه و سطح بندی دانشگاهها، انجام شد.
وی افزود: متأسفانه بی ثباتی مدیریت ها و گاها نقش عوامل بازدارنده بیرونی سبب شد که مدیران جدید مصوبه فوق هر اقدامی را ولو قابل توجیه و کارشناسانه، بدون توجه به اهمیت موضوعی آن، لغو و یا از اجرای آن جلوگیری نمایند. این، پیامد منفی نظام مدیریتی قائم به فرد است. بنابراین طرح آمایش کماکان بلااقدام و ابتر ماند. به صورت کلی تغییرات زودهنگام مدیریتی همراه با نگاه های حزبی و جناحی به آموزش عالی همواره صدمه زننده بوده است.
این استاد دانشگاه تهران همینطور به شرایط دانشگاهها پس از کرونا اشاره نمود و اظهار داشت: باآنکه کرونا صدمه های زیاد روحی، روانی و جانی به جامعه بشری زد. ولی ثمراتی هم به دنبال داشت. همچون این که همکاری ها و فعالیتهای علمی در فضای مجازی خیلی بیشتر از گذشته مورد اقبال قرار گرفت و رسمیت یافت. ارتباطات بین المللی ارتقا یافت. برقراری دوره های مجازی گسترش یافت. ملاحظات سیاسی در برقراری ارتباطات تعدیل شد. انحصاری شدن مطالب درسی استادان حذف و یا به صورت کلی علم تا حد زیادی از انحصار خارج شد. کلاس های چند صد و بلکه چندین هزار نفره در سطح بین المللی شکل گرفت. دانشگاههای دیجیتال ایجاد شدند. تعاملات رسمی بین دانشگاهی در داخل و یا خارج از کشور - فارغ از ملاحظات سیاسی - تسهیل شد.
شریعتی نیاسر افزود: در چنین شرایطی میتوان تغییرات اجتناب پذیری را در مأموریت دانشگاههای کشور ایجاد نمود. به عبارت دیگر دانشگاههای روزانه ما به دوره های مجازی و جذب دانشجویان خارجی برای دوره های غیر حضوری ورود پیدا می کنند. مأموریت دانشگاه پیام نور به دانشگاه های دیگر نزدیک می شود. نظام آموزش عالی ورود جدی تری به عرصه بین الملل پیدا می کند. شاید این وضعیت زمینه دسترسی قانونمند دانشجو را در استفاده از اساتید مختلف برای آموختن مطالب یک درس فراهم نماید و زمینه مشورت و مباحثه بین آحاد جامعه علمی هم هموار شود.
وی با اشاره به اینکه بنگاه اقتصادی با اقتصاد آموزش عالی کاملا متفاوت می باشد، اظهار داشت: من به این مورد که دانشگاه بنگاه اقتصادی می باشد اعتقادی ندارم اما به اهمیت اقتصاد آموزش عالی باور دارم. باید به اقتصاد آموزش عالی به درستی توجه گردد. توجه به ارتباط گسترش رشته ها و توسعه آموزش عالی، با نیاز جامعه و مأموریت دانشگاه؛ یک لزوم است. میزان سرمایه گذاری لازم برای تحویل یک دانش آموخته به جامعه و رفع نیاز صنایع هدف، باید مد نظر قرار گیرد.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: اساسآ این که گفته می شود علم باید نافع باشد بی ارتباط با مبحث نیست. علم نافع یک سرمایه ملی است. چنین علمی باید بتواند به ثروت و فن آوری تبدیل گردد در غیر این صورت سودمند نیست. بارها شنیده ایم که ایران در زمینه نانو، بیو و... در رتبه های بالای جهانی قرار دارد اما این رتبه در تولید دانش است یا در تبدیل دانش به فن آوری و ثروت؟ اگر چنین نیست که بطور قطع نیست، باید در راه توسعه علمی کشور بازبینی نماییم تا بتوان ارزیابی بهتری از علم نافع (سرمایه گذاری ملی) داشته و به تبع آن هدفگذاری صحیح تری را در اقتصاد آموزش عالی شاهد باشیم.
شریعتی نیاسر در پاسخ به این سوال که مراکز آموزش عالی در ایران در کدام رده نسلی قرار دارند، اظهار داشت: نسل اول دانشگاه ها آموزش محور بودند. نسل دوم به آموزش و پژوهش پرداخته؛ نسل سوم علاوه بر آموزش، پژوهش به فن آوری هم توجه داشته؛ نسل چهارم اضافه بر آموزش، پژوهش و فن آوری به کارآفرینی هم روی آورده و نسل پنجم در کنار امر آموزش، پژوهش، فن آوری و کارآفرینی رویکرد جامعه محوری را هم در مأموریت خود قرار داده است و بالاخره نسل ششم که امروزه ترویج می شود؛ علاوه بر همه این موارد به آموزش های دیجیتال هم توجه خاص دارند که در این خصوص بعضی کشورها اقدام به تأسیس دانشگاه های منحصرا دیجیتال پرداخته اند. این وضعیت نظام آموزش عالی در دنیای پیشرفته علمی است.
معاون سابق آموزشی وزارت علوم اضافه کرد: در ایران دانشگاههای ما با همه پیشرفت کمی و کیفی علمی که داشته ایم غالبا در نسل سوم و در معدود مواردی می توانند در سطح نسل چهارم توصیف شوند. این نشان داده است که ما علیرغم تولید دانش، هنوز با دنیای پیشرفته فاصله داریم. اینجا است که باید به نقش مدیریت آینده آموزش عالی بیندیشیم. ازاین رو انتظار می رود کسی که در رأس نظام آموزش عالی قرار می گیرد؛ تحولگرا، دنیا دیده، باتجربه، شجاع، ریسک پذیر، هدفمند، قانون مدار، مشورت پذیر و در عین حال متناسب با سیاست های کلی نظام و برنامه محور باشد.
به نقل از ایشان، مدیریت آموزش عالی باید مورد حمایت قاطع مسئولین و نهادهای بالادستی هم باشد و خود هم در جهت اهداف و نگاههای تحولی، از بدنه زیرمجموعه خود هم قاطعانه پشتیبانی نماید. در غیر این صورت همچون گذشته عوامل پُرزور بازدارنده، مانع از دستیابی به اهداف می شوند. من معتقدم در دولت یازدهم و تا اندازه ای در دولت دوازدهم؛ خِرد ورزی، محسوس و ورود آموزش عالی به عرصه نظارت به مراتب بهتر از دولت های قبل و حتی دولت سیزدهم بود.
این کارشناس آموزش عالی کشور در پاسخ به این سوال که وضعیت علوم پایه در آموزش عالی را چطور ارزیابی می کنید، اضافه کرد: پشتیبانی از رشته های علوم پایه در نظام آموزش عالی یک امر بسیار مهمی است. چون که سایر رشته ها در بستر آموزش های این بخش از حوزه علمی شکل می گیرند.
شریعتی نیاسر افزود: علوم پایه را میتوان به جاده ای تشبیه کرد که سایر رشته ها بر روی آن حرکت می کنند هر چقدر این جاده ضعیف و کم کیفیت باشد بر حرکت سایر رشته ها هم تأثیرگذار خواهد بود. شما ملاحظه کنید در بسیاری از موارد، برنده های جایزه نوبل، جایزه فیلدز و... از بین دانشمندان علوم پایه برگزیده شدند. شاید اغراق نباشد اگر بگوئیم که ورود به این حوزه ها انگیزه ای فراتر از علاقه میطلبد، یعنی عشق. باید مشوق های لازم تعریف شود و با راهکارهائی چون تضمین اشتغال، معرفی دانشمندان شاخص، موفق و الگوی این حوزه ها در داخل و خارج از کشور، تعریف و ایجاد دوره های مستقیم و یا پیوسته، کمک هزینه در طول تحصیل، اختصاص بورس های تحصیلی، تأسیس مدارس کسب و کار و..... و خیلی از روش های دیگر بتوان دانش آموزان نخبه را به سَمت این حوزه مهم علمی هدایت نمود.
این مطلب مدیریت آموزش برایتان مفید بود؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب